آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات آرتین

من آرتین در 10 بهمن در روز جشن باستانی سده بدنیا آمدم حالا ما یک خانواده سه نفری خوشبخت هستیم

والنتاین مبارک

سلام دیروز روز والنتاین بود من و بابایی  برای مامانی یک دسته گل خوشگل خریدیم وقتی خونه مامان بزرگ بودیم آراد و صدرا اونجا بودن مامانی یک عکس خوشگل از آراد جون گرفت   ...
26 بهمن 1393

جشن تولد 4 سالگی

سلام   این هفته ما بازم رفتیم شهر خودمون گفته بودم تولد من با تاخیر برگزار میشه ولی تولد کوچولوی مامانی و بابایی برای من امسال  توی خونه پدر بابایی گرفتن شب جمعه بابایی از بیرون غذا و یک کیک کوچولو خرید و بعد رفتیم خونه بابابزرگ و یک جشن کوچولو گرفتیم کیک تولد آرتین آرتین و کیک تولدش   ساعت 00:05  رور 10 بهمن لحظه تولد آرتین خان روز بعد عصر رفتیم شهر بازی من حسابی بازی کردم و با پولی که مامان بابایی به من کادو داده بود مامانی برای من ماشین اسباب بازی خرید آرتین در شهر بازی هدیه تولد وقتی اونجا بودیم بارون میامد من مامانی هم عاشق بارون .زیر بارون قدم زدیم ...
12 بهمن 1393

امتحان زبان اینگلیسی ترم 4

سلام ترم 4 زبان اینگلیسی من تمام شد ومن امتحان این ترم با موفقیت پشت سر گذاشتم شروع ترم 5 بخاطر سرد بودن هوا وچون بعضی از بچه ها پیش دبستانی بودن و صبح نمی تونستن بیان و عصرهاهم هوا خیلی سرد می شه قرار ترم بعد از بهار شروع بشه ولی مامانی برای اینکه من توی این مدت فراموش نکنم روزی 1 ساعت با من زبان کار می کنه  تازه تو خونه بامن انگلیس صحبت می کنه  من اول می خندم وقتی جدی بودن مامانی می بینم گوش می دهم امروز قرار بریم برای تولد من هدیه بخرن هنوز مامانی بابایی نمی دون چی بخرن بابایی می خواست برام تبلت بخره اما مامانی اجازه نداد چون میگه برای بچه ها ضرر داره  ولی قول داده روزی نیم ساعت اجازه بده با گوشی خودش بازی کنم  ح...
7 بهمن 1393

تولد 4 سالگی

سلام هفته پیش  امتحانات بابایی تموم شد ما هم اخر هفته رفتیم خونه مامان بزرگ . روز پنجشنبه من مامانی بابایی و صدرا رفتیم مغازه دایی ها منم یک لباس خوشگل گرفتم آرتین و صدرا   بعد شب همراه مامان بزرگ خاله ها دایی ها رفتیم مراسم شب هفت پدر همسر دایی مهدی موفع برگشت من چون حسابی شیطنت کردم خوابم برد روز جمعه هم فوتبال ایران با عراق بود که ایران شکست خورد که  همگی ناراحت شدیم ما هم شب برگشتیم خونمون چون بابایی باید می رفت سرکار امسال تولد من با تاخیر برگزار می شه آخه هم پای مامانی هنوز خوب نشده درد می کنه و به توصیه دکتر فعلا باید استراحت کنه از طرفی همسر دایی عزا دار و درست نیست ما جشن بگیریم ولی ...
5 بهمن 1393
1